خونه جدید
𝙥𝙖𝙧𝙩 𝙛𝙤𝙪𝙧
مایکی:دو روز پیش من میمونه!!
+(تو):دو.. دو روز؟!
مایکی:آره مشکلیه؟!
+خب میدونی چیه! من.. م.. من خیلی وقته که با... ر.. ران و ریندو نبودم
مایکی:میخوایی بری پیش اونا؟!
+آ.. آره
مایکی:باشه مشکلی نیست
+آ.. آره ممنونم!
مایکی:خب... دیگه شب شده
ریندو:اره باید بریم خونمون پس... رانیا بیا بریم
ران:میرم ماشین رو روشن کنم بیاین پارکینگ
تو و ریندو:باشه
ران از روی صندلی بلند شد و به سمت در رفت، در رو باز کرد و از پله ها پایین رفت سمت پارکینگ و ماشین مشکی رو با سوییچ ماشین باز کرد
توی اتاق کار:
ریندو:بریم رانیا
+ب.. بریم
ریندو از روی صندلی اروم بلند شد و سمتم اومد و دستم رو گرفت و از روی صندلی بلندم کرد، باهم رفتیم سمت در از همه خداحافظی کردیم و به سرعت به سمت پارکینگ رفتیم
سانزو:مایکی الان بریم خونمون؟!
مایکی:اره
کوکو:برسونمتون!!
سانزو:ماشین شرکت هست که!!
کوکو:وایستا کاکوچو امروز نبود کجاست؟!
مایکی:حالش خوب نبود
سانزو و کوکو:آها...
سانزو و کوکو و مایکی از اتاق بیرون اومدن و به سمت پارکینگ رفتن
کوکو سمت ماشین گرون قیمت رفت که ماشینش لامبورگینی گیلاسی بود و سویچ رو از جیبش در اورد و ماشین رو روشن کرد و در ها رو باز کرد
کوکو:سوار شید بریم!!
خیلی مخفیانه رفتیم
ویو مایکی
بعد از مدتی نه چندان طولانی رسیدیم خونه هامون وقتی رفتم خونه پنجره باز بود، هفت تیرم رو دستم گرفتم
-میدونم اینجایی...
اون فرد اومد بیرون خونی بود و لباس سیاه جذب تنش بود عین مال دزد ها بود و یه نقاب مشکی هم داشت سر تا پا سیاه!
-کی هستی لعنتی!!
؟ :آ.. آروم باش... مایکی منم*نقابم رو برداشتم*منم مایکی
باورم نمیشد اون....
(دیگه مشخصه کیه دیگه نه؟! حالا برای پارت بعد 20 لایک)
مایکی:دو روز پیش من میمونه!!
+(تو):دو.. دو روز؟!
مایکی:آره مشکلیه؟!
+خب میدونی چیه! من.. م.. من خیلی وقته که با... ر.. ران و ریندو نبودم
مایکی:میخوایی بری پیش اونا؟!
+آ.. آره
مایکی:باشه مشکلی نیست
+آ.. آره ممنونم!
مایکی:خب... دیگه شب شده
ریندو:اره باید بریم خونمون پس... رانیا بیا بریم
ران:میرم ماشین رو روشن کنم بیاین پارکینگ
تو و ریندو:باشه
ران از روی صندلی بلند شد و به سمت در رفت، در رو باز کرد و از پله ها پایین رفت سمت پارکینگ و ماشین مشکی رو با سوییچ ماشین باز کرد
توی اتاق کار:
ریندو:بریم رانیا
+ب.. بریم
ریندو از روی صندلی اروم بلند شد و سمتم اومد و دستم رو گرفت و از روی صندلی بلندم کرد، باهم رفتیم سمت در از همه خداحافظی کردیم و به سرعت به سمت پارکینگ رفتیم
سانزو:مایکی الان بریم خونمون؟!
مایکی:اره
کوکو:برسونمتون!!
سانزو:ماشین شرکت هست که!!
کوکو:وایستا کاکوچو امروز نبود کجاست؟!
مایکی:حالش خوب نبود
سانزو و کوکو:آها...
سانزو و کوکو و مایکی از اتاق بیرون اومدن و به سمت پارکینگ رفتن
کوکو سمت ماشین گرون قیمت رفت که ماشینش لامبورگینی گیلاسی بود و سویچ رو از جیبش در اورد و ماشین رو روشن کرد و در ها رو باز کرد
کوکو:سوار شید بریم!!
خیلی مخفیانه رفتیم
ویو مایکی
بعد از مدتی نه چندان طولانی رسیدیم خونه هامون وقتی رفتم خونه پنجره باز بود، هفت تیرم رو دستم گرفتم
-میدونم اینجایی...
اون فرد اومد بیرون خونی بود و لباس سیاه جذب تنش بود عین مال دزد ها بود و یه نقاب مشکی هم داشت سر تا پا سیاه!
-کی هستی لعنتی!!
؟ :آ.. آروم باش... مایکی منم*نقابم رو برداشتم*منم مایکی
باورم نمیشد اون....
(دیگه مشخصه کیه دیگه نه؟! حالا برای پارت بعد 20 لایک)
- ۵.۱k
- ۰۱ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط